تاریخچه شیراز


 





 

● شیراز، نامی خیال انگیز
 

در افسانه ها آمده است كه شیراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پیشدادیان) شهر شیراز را تأسیس كرد و نام خود را بدان بخشید. به روایتی دیگر، نام این دیار، "شهرراز" بوده كه به اختصار شهر از و شیراز خوانده شده است.
در حالی كه بر اساس تحقیقات "تدسكو" شیراز به معنای مركز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافی دان مسلمان قرن چهارم هجری، علت نامگذاری شیراز شباهت این سرزمین به اندرون شیر می داند، چرا كه به قول او عموما" خواربار نواحی دیگر بدانجا حمل می شد و از آنجا چیزی به جایی نمی بردند. و بالاخره بنا به نوشته كتاب "صورالاقالیم"، از جهت وجود دام های بسیار در دشت شیراز، آنجا را "شیرساز" نامیده اند.
باری، بیش از هر چیز نام زیبا و سحرانگیز شیراز كه واژه ای فارسی است، بهترین گواه بر این باور است كه برخلاف پندار پاره ای از جغرافی دانان مسلمان، تأسیس این شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ایران باز می گردد، شیراز، هم اكنون نیز در محل تقاطع مهمترین راه های ارتباطی شمال به جنوب و شرق به غرب كشور است و این موقعیت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا كه در عهد هخامنشیان، شیراز بر سر راه شوش (پایتخت هخامنشی) به تخت جمشید و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانیان راه ارتباطی شهرهای بسیار مهمی چون بیشابور و گور با استخر، از جلگه شیراز می گذشت. در نتیجه مسلم است كه چنین محل حاصلخیز و خوش آب و هوایی كه در تقاطع مسیرهای مهمی كه برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالی از آبادی و سكنه نبوده است. وجود آثار قدیمی مانند قصر ابونصر در حوالی شیراز كه قدمت آن به دوره اشكانیان می رسد و نقوش برجسته برم دلك، (در چندكیلومتری شرق قصر ابونصر) كه از آثار دوره ساسانی است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، كهندژ) در سمت شرق تنگ سعدی و چند نقش برجسته در دهكده گویم در چهار فرسنگی شمال غرب شیراز و همچنین پیدا شدن سكه هایی در ضمن حفاری های قصر ابونصر، كه بر آنها با خط پهلوی نام شیراز نقش بسته است، جملگی بر وجود شهر یا بلوكی به نام شیراز، در همین محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، كاوش های باستان شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی كامرون در سال ۱۳۱۴ ه.ش، به پیدایش خشت نبشته هایی انجامید كه بر روی چند فقره از آنها نام شیراز مشخص بود. بدین ترتیب می توان احتمال داد، این وادی كه در عهد رونق تخت جمشید، آبادی كوچكی بیش نبوده است، بعد از انهدام پایتخت هخامنشیان، سمندروار از دل خاكستر آن دیار برپا خاسته است.
آخرین كلام این كه در اشعاری از شاهنامه فردوسی، استاد حماسه سرای طوسی، به مناسبت هایی از شیراز یاد شده، مثلاً راجع به شیراز در عهد كیانیان آمده است:
دوهفته در این نیز بخشید مرد
سوم هفته آهنگ شیراز كرد
هیونان فرستاد چندی ز ری
سوی پارس، نزدیك كاوس كی
و در مورد شیراز، در روزگار اشكانیان، چنین مطالبی ذكر شده است:
چو بنشست بهرام زاشكانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان
... ورا بود شیراز تا اصفهان
كه داننده ای خواندش مرزمهان
و بالاخره اینكه در عهد پیروز و قباد ساسانی، سپهبد ایران، "سوفرای" از اهالی شهر شیراز بود
... بدان كار شایسته شه "سوفرای"
یكی پایه ور بود و پاكیزه رای
جهان دیده از شهر شیراز بود
سپهبد دل و گردن افراز بود
استخری در كتاب مسالك و ممالك كه در نیمه اول قرن چهارم هجری تألیف شده است، راجع به آثار و بقایای فرهنگی قبل از اسلام، در شیراز می گوید: شیراز قلعه ای به نام شاه موبد دارد. وی همچنین از دو آتشكده به نام های كارستان و هرمز در آن سرزمین یاد می كند.
باری در مجموع گفتار استخری كه شیراز سیزده ناحیه (طسوج) دارد كه در هر كدام از آنها قراء و كشتزارهایی موجود است كه متصل به هم قرار گرفته اند. و نیز نظر ابن بلخی كه در روزگار ملوك فرس، شیراز ناحیتی بود و حصاری چند بر زمین، می تواند روشنگر قدمت شیراز، به عنوان یك سرزمین مسكون آباد (و نه یك شهر بزرگ) باشد... :
ارسالي از طرف کاربر محترم :mashhadizadeh